۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

من یک ایرانی اصیلم...

یه روز ملس بهاری با دوست دخترت قرار گذاشتی که با هم صحبت کنین ، یه پارک دنج رو انتخاب میکنین و میرین اونجا ، تو کل مسیر داری به خودت کلی فشار میاری یه وقت تیکه بیخود و اشتباهی نندازی که طرف فکر نکنه بی ادبی، داری همینطوری در کمال ادب حرف میزنی که یهو صدای خنده های کرکننده و کسخل و کسمشنگ و ... اینهاست که حرفتونو قطع میکنه، با صورت سرخ شده پیشنهاد میدید که برید کافی شاپ ، بین راه دوتا ماشین با هم تصادف میکنن و راننده ماشین جلویی میپره بیرون و حسابی از خجالت خواهر و مادر و کلا تمام مونثهای فامیل طرف در میاد و شما همچنان جرات نمیکنین تو صورت طرفتون نگاه کنین.
چند روز بعد با چند تا از دوستاتون میرین چرخی تو شهر بزنین یه دختر و پسر رو می بینین که دارن با هم راه میرن ، دختره خیلی خوش اندامه نزدیکشون که میشین یه اوووووووف بلند میگین که حتما بشنوه ، اینقدر تو ترافیک می مونین که حسابی اعصابتون ریده میشه و هر کی میخواد ازتون راه بگیره یه فحش رکیک میخوره عابرای پیاده هم که کلا جزو جانداران حساب نمی شن سهم عابران مونث هم جووون و اوووف و چند و ... اینهاست.
بعد چند ساعت کس چرخ میرین خونه و وصل میشین اینترنت و تو اکانت فیس بوکتون لاگین میکنین ، نوشته "من یک ایرانی اصیلم..." و میخونین و زیرش کامنت میذارید : "چرا به نژاد پاک آریایی توهین میکنید و این کلمات زشت را در وبلاگ می نویسید؟" و باز هم فردا و فردا و فرداهای دیگر...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر